به وبلاگ باران عشق خوش آمدید !
از همه بازدیدکنندگان محترم قبلآ تشکر می نمایم .
از نظرات خودتان مرا بهره مند سازید .
دوستان برای حمایت از وبلاگ ☂ باران عشق ☂
لطفاً در سایت عضو شوید !
دوستان عزیز در صورت بروز هرگونه مشکل
در دنبال کردن باران عشق لطفاً به آدرس :
http://www.mahdiba1.blogfa.com مراجعه کنید!
http://www.MahDiba.blogsky.com
http://0book.blogsky.com
❤ ‿ ❤
امروزه قطار یکی از متداولترین وسیله برای سفر در کشورهای پیشرفته است. سفر با قطار مزایای بسیاری دارد که بدون شک برای کسانی که مایل به بازدید و کشف دیدنیها و آشنایی با فرهنگهای مختلف هستند، ارزشمند خواهد بود. قطار امنترین وسیله حمل و نقل در دنیا است. وقتی سوار قطار میشوید نگران گم شدن در جادههای ناشناخته نیستید. راحت در صندلی خود بنشینید و مناظر زیبا را تماشا کنید. این تصاویر شامل مجموعه ای منحصر به فرد از زیباییهای مناظر طبیعی هستند. با نگاه کردن به این عکسها میتوان فهمید که این قطارها در واقع همان قطار زندگی انسان هستند که او را به دیدن زیباییهای طبیعت دعوت کردهاند.
اینکه یکی از نخستوزیران رژیم پهلوی شیفتهی ادبیات بود و خواننده پر و پا قرص شاعران بزرگ فرانسوی به شمار میرفت ، اینکه هویدا علاقهی خاصی به جمعهای روشنفکری داشت : صادق هدایت ، صادق چوبک و ابراهیم گلستان از دوستان نزدیکش بودند ، همه و همه نشان میدهد که او آدم خاصی بود. اگر چه این خاص بودن با انگِ همجنسگرایی و بهایی بودن هویدا همواره تکفیر میشد، اما میلانی جنبههای دیگری از زندگی خاص هویدا را تصویر میکند. او در میان مجموعهای از کارگزاران سلطنتی که آلوده به فساد اقتصادی بودند، کمتر علاقهای به مکنت داشت. از طرف دیگر او علاقهی چندانی به قدرت نیز نداشت و یا به قول ابراهیم گلستان ، چنین وانمود میکرد. اما تمام ویژگیهای منحصر به فرد هویدا، به هیچ وجه توجیهکنندهی عملکرد او در دوران نخستوزیری نیست. نکتهای که بیعملی هویدا را بغرنج تر میکند (اگر فرض کنیم که خود نقشی در فساد مالی و حکومتی دربار نداشت) همین ویژگیهای مثبت او بود. اگر ذهن فعال جامعه ، در نگاهی کلاننگرانه انفعالِ کارگزارانی را که همچون هویدا باسواد نبودند بپذیرد ؛ قطعاً به سختی قادر خواهد بود که تسلیم هویدا را در قبال استبداد محمدرضاشاه قبول کند. هویدا در این زمینه نیز در بین سیاستمداران در اقلیت بود. او سرسپرده بود و میدانست که سرسپرده است و از آن مهمتر معنای استقلال را میفهمید و این مسالهی کوچکی نیست. گفتاری از کتاب حاضر: شبی ابراهیم گلستان (نویسنده و فیلمساز نامی) مهمان برادر هویدا بود. از قضا شخص هویدا نیز حضور داشت و جدالی لفظی بین او و گلستان در گرفته و هر لحظه لحنی تندتر پیدا می کرد. هنگامی که هویدا چیزی از سر طعن درباره ی پیراهن گلستان می گوید ، گلستان به خشم آمده و بیدرنگ پیراهن را از تن درآورده به سوی هویدا پرت کرده فریاد کشید: "بوش کن. بوی وجدان میدهد ... نه بوی عفن کسی که روح خود را فروخته". هویدا محافظانش را از تعرض به او بازداشته ، گلستان را به کنار خود خوانده به صدایی ملتهب و مضطرب از احساس خیانت به خود می گوید و از خودکامگی روزافزون شاه و از اندیشه ی سخیف نظام تک حزبی در ایران نالید. چند هفته بعد گلستان و هویدا همدیگر را در ضیافتی که به افتخار ژاک شیراک برگزار شده بود ملاقات کردند. هویدا به سوی گلستان آمد و بیآنکه نشانی از کدورت در لحن و کلامش باشد، گلستان را به مهمان فرانسوی دولت ایران معرفی کرد: "ایشان بهترین نویسنده و فیلمساز مملکت ما هستند و ما هم همیشه کارهایشان را توقیف میکنیم". این واپسین دیدار هویدا و گلستان بود. حق تکثیر: تهران: اختران، چاپ نوزدهم: پاییز ۱۳۸۷